اخبار-مقاله-موزیک و.....

ای دوست تا که هستم ندانی کیستم یک وقتی سراغم آیی که من نیستم

اخبار-مقاله-موزیک و.....

ای دوست تا که هستم ندانی کیستم یک وقتی سراغم آیی که من نیستم

علت دیوانگی

                                             علت دیوانگی !

پزشک قانونی به تیمارستان دولتی سرکشی میکرد- مردی را میان دیوانگان دید که به نظر خیلی باهوش می آمد . او را پیش خواند و با کمال مهربانی پرسید که :  
- شما را به چه علت به تیمارستان آورده اند ؟
    مرد در جواب گفت:
- آقای دکتر بنده زنی گرفته ام که دختر ۱۸ ساله داشت . یک روز پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت ! و از آن روز - زن من - مادرزن پدر شوهرش شد .
چندی بعد دختر زن بنده که زن پدرم بود-پسری زائید -این پسر-برادرم من شد-زیرا پسر پدرم بود.
اما در همان حال نوه زنم و از این قرار نوه بنده هم می شد. - و من پدربزرگ - برادرناتنی خود شده بودم . چندی بعد زن بنده - پسری هم زائید ! و از آن روز زن پدرم - خواهر ناتنی پسرم  و ضمنا مادر بزرگ او شد- در صورتی که پسرم  برادر مادر بزرگ خود و ضمنا نوه او بود .

از طرفی چون مادر فعلی من-یعنی دختر زنم ! - خواهر پسرم می شود - بنده ظاهرا خواهرزاده  پسرم شده ام- ضمنا من پدر مادرم و پدر بزرگ  خودم  هستم - پسر پدرم  نیز هم برادر وهم نوه من است.

 - آقای دکتر! اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می شدید- قطعا کارتان به تیمارستان کشیده می شد !!!

مولف - من هم دارم دیوانه می شوم !!!!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد