همه چیز از همه جا

خشم، نفرت، بدخواهی، حسد و کینه ،شادمانی انسان را

می گیرد وموجب بیماری و شکست و فقر می شود.

واگر حق با شما نیست ،هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید .

پروردگارا:
ببخش مرا آنقدر که غصه روزیم را خوردم
 غصه آخرتم را نخوردم .

زبان تنها عضویست که

 هم رنج بی پایان به همراه دارد

 وهم گنج بی پایان

یک زبان در برایر دو گوش

یک واحد حرف بزن ودو واحد گوش بده

در روایت آمده است هر روز صبح همه اعضای بدن از زبان

خواهش میکنند که باعث گناه نشود!!!

مقداری هوای این یک تکه گوشت را داشته باشیم

اگر مي خواهي ارزش خود را نزد خدا بداني،

نگاه كن ببين ارزش خدا نزد تو در وقت گناه چقدر است!

انسان حيوان عجيبي اسـت! همه چيز را كاوش مي كند ، تا قله ي اورست مي رود ، تا قطب شمال و كره ي ماه مي رود، اما هرگز به فكر نمي افتد كه سري هم به درون خويش بزند! اين بزرگترين بيماري اي است كه انسان گرفتار آن است. اوشو

 تمبر هندي يك بسته، زرشك آبگيري 250گرم، قره‎قروت 100گرم، گلاب نصف استكان، سركه سيب يك ليوان. تمبر هندي را در دو ليوان آب حل نموده و صاف كنيد. زرشك آبگيري را در يك ليتر آب ريخته، بجوشانيد تا آب آن نصف شده و سپس صاف كنيد. آبهاي تمبر هندي و زرشك را با هم مخلوط نموده، قره‎قروت را در آن حل نموده و گلاب و سركه به آن اضافه كنيد. روزي سه بار و هر بار يك قاشق غذاخوري از اين مخلوط را در يك ليوان آب خنك حل نموده و 5/2 ساعت بعد از غذا ، آرام آرام ميل كنيد. اگر فردي ناراحتي معده دارد، به همراه آن زنيان نيز مصرف كند. افرادي كه به هيچ وجه چربي آنها پايين نمي‎آيد، اين مخلوط بسيار مفيد است.

پوست چوبي بادام را بر روي توري و شعله قرار داده و ذغال نماييد. ذغالها را آسياب نموده و الك كرده و به آن نمك اضافه نماييد. مسواك زدن با اين ماده، دندانها سفيد و براق شده و هيچگاه خراب نمي‎شود.

تصور كنين دختراي ايراني برن جبهه جنگ
مريم ؛اون دشمن و تير بارون كن
نه حيفه خوجگله دلم نمياد بكشمش؛ نميخوام
سارا؛اون پسره رو بمبالون كن
نه شبيه بي افمه نميتونم بكشمش
... مهسا: تفنگ ها رو پر كن
باشه يه لحظه وايسا موهامو ببندم
نيلو خشاب ها رو بيار
أه يه سوسك داره رو خشابا را ميره
شبنم؛اون پسره رو بكش
واي نه نميتونم خون ببينم
سوسن هفتيرا رو پر كن
اه ديدين چي شد ناخنم شكست
ساناز: قمقمه رو بیار تشنمه .
نههههه من دهنی کسیو نیخورم :@ فقط اب معدنی با نی
آیدا: نیرو کمکی کجـاس پس س س س س
دارن تانک ها رو صورتی میکنن
سمانه: بچه ها فرماندشـون چه خوشگله
میخوام اسیر شم باش ازدواج کنم

عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ،

همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره.

ازش می پرسند چرا این کارو کردی. میگه :

صاحب سبزی فروشی پیرمردی فقیر است

مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند

و این کاهوها روی دست او میمانند

و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرماینها را هم میشود خورد...این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ

آقا سید علی قاضی تبریزی ره . . .