طنز

فرح و داور

فرح: الو سلام
نبوی: سلام؟ بله بفرمایید....خانم چه خدمتی از من ساخته است؟-
فرح: من فرح هستم...باهم قبلا صحبت کرده بودیم
نبوی: جان من فرح جونم خودتی! بابا زنگ نزدی من اومده بودم تورنتو هی منتظرت بودم
فرح: فکر کنم شما من رو اشتباه گرفتید، من فرح کریمی نماینده مجلس هلندم
نبوی:به...احوال شما خانم؟
فرح: آقای نبوی من میخواستم یک ماهواره فارسی زبان راه بندازم...بعد پولش جور نشد. حالا میگم بیایید یک روزنامه ای چیزی راه بندازیم. من خودم بچه بودم کلی اعلامیه پخش میکردم خیلی تاثیر داشت
نبوی: آخه روزنامه کجا چاپ کنیم...این ایرانی های اروپا که ماشاألّله همه برندازند
فرح: میتونیم اینجا چاپ کینم...در هلند بعد به شکل شب نامه با هواپیما های جاسوسی بریزیم سر مردم تو ایران
نبوی: ده- اونکه خرجش بیشتر از ماهواره است...من میگم بیا یک چیزی تو اینترنت راه بندازیم
فرح: باشه ولی من خیلی وارد نیستم...شما خودت یک جورهایی کارها رو میکنی؟
نبوی:بعله...مخلص شما هم هستیم...اما خرج داره
فرح: من از این بقالی چقالی های ایرانی پولش رو جور میکنم...این هلندی های عوضی که پول نمیدند
نبوی: من منظورم پولش نبود فرح جون
فرح: پس منظورتون چی بود؟
نبوی:بگذریم
------------------------------
داور و بهنود
بهنود: سلام داور جان
نبوی: سلام...فرح کریمی باهات تماس گرفت؟
بهنود: همان خانم برازنده شایسته فعال جبهه سبز رو میگی که میخواست ماهواره را بر پا کند شاید نجاتگر مردم عزیز کشور پهناور آزاده مان باشد؟
نبوی: آره بابا دیگه
بهنود: تماس گرفتند ایشون کلی هم باهم خوش و بش کردیم...قرار رو بر این گذاشتیم که من و شما تصمیم بگریم که این نشریه را با چه امکاناتی و چه برنامه ای پیاده کنیم
نبوی: بهنود جان، فقط سریع که ما اگه بگذاریم با حساب تو صد سال طول میکشه
بهنود: ببین داور جان، من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که این روزنامه برای اینکه خیلی حرفه ای و با حساب و کتاب باشه و پرستیژ یک روزنامه حرفه ای رو داشته باشه، صلاح بر این هست که من خودم به شخصه همه مطالب رو تایید کنم که با اهداف ما همخوانی داشته باشه
نبوی: والّله از وقتی شما اون رفرنداوم رو امضأ کردی من به اهداف شخص شما شک دارم
بهنود: شوخی میکنی داور جان؟ محسن جان به من زنگ زدند...خیلی اصرار کردن که این رفراندوم رو شما امضأ کن من به اسم شما احتیاج دارم.من هم دیدم رفیق عزیزم محسن سازگارا به من احتیاج داره توی رودربایستی افتادم. من در انتخابات شورا ها گفتم نمی دانم که رای بدهم یا که ندهم، اما در انتخابات فعلی حتما شرکت خواهم کرد
نبوی: بهنود جان تو که همه کارهات از رو رودربایستی هست، لابد این دفعه هم به خاطر فائره به هاشمی رای میدی؟
بهنود: داور جان حالا چه کسی رو بیاریم برای روز کار کنه؟
نبوی: من میگم هرکی خواست مقاله اش رو بفرسته هیت تحریریه تصمیم بگیره
بهنود: نه داور جان! یعنی هر نویسنده ناشناسی بیاد اسمش را بگذاره کنار اسم من و شما؟ خیر...خیر! به نظر من محدودش کنیم به همین دوستان و آشنایان خودمان. به حسین جان میگویم که وب سایتش را بسازد، نیک آهنگ جان کاریکاتورش را میکشد، من و شما مقاله میدهم، نوشابه هم می آوریم حرف درنیارند که فقط دوستان خودشان را راه دادند
نبوی: بهنود جان این همه روزنامه نگار حرفه ای خوب...ما همین چهار پنج نفر رو ازشون دعوت کنیم؟
بهنود: ببین داور جان بودجه محدوده...برای همین بگذار نویسنده ها رو محدود کنیم به دوم خردادی هایی که خودمون به اونها اعتماد داریم
نبوی: خوب بعد شورای سردبیری چه کسانی باشند؟
بهنود: شورای سردبیری نمی خواهد...بسپرش به من
نبوی: بهنود جان اگر بسپرمش به تو که مطالب روزنامه همه میشوند داستان کوتاه
بهنود: عزیز من سبک نگارشم خریدار داره...مگر نمیبینی که چقدر معروفم؟
نبوی: خیلی خوب-ولی بی زحمت این کاملیا انتخابی فرد رو هم بیاریم که نگند ما مردسالاریم
بهنود: ای داور شیطون! من حرفی ندارم...ایشون خیلی خانم برازنده و نانازی هستند...اما بعید میدونم دکتر هوشنگ خان موافقت کنند
وا به هوشنگ چه؟-
بهنود: داور جان من برم...آتی جان شرینی خریدند
--------------------------------------
دفتر
قاضی مرتضوی-تهران
الو جناب مرتضوی؟این روز رو دیدید که این نبوی و بهنود و نیک آهنگ و هودر راه انداختند؟-
دیدم؟ از صبح تا حالا دارم به ریششون میخندم. این ها این همه هی داد و بیداد میکردند که آزادی بیان. حالا با این همه آزادی بیان در غرب خودشون رو کشتند روز آنلاین رو دادن بیرون؟ ها ها ها
دستور بدم فیلترش کنن؟-
نه بابا...مگه نخوندی چه مزخرفاتی مینویسند. فکر کنم پول ندارند همین روز ها خودشون کله پا میشن
پول ندارند؟-
نه بابا همه مقاله ها رو بهنود مینویسه بعد بالاش اسم حسین باستانی رو میذارن که ضایع نشه...این بهنودم دست به قلمش خوبه، یک قلم بهش بدی تا صبح مینویسه! یادت نیست موقع بازجویی چه خوب واسه ما مینوشت؟
یعنی همه این روزنامه کار بهنوده؟-
آره بابا ادبیاتش که بهنودیه
پس فیلتر نکنم؟
نه بابا بذار حالشون رو ببرن....این بود آزادی بیانی که ما رو کشته بودید براش؟
----------------------------------
یک سال بعد از اولین شماره روز
آمستردام بیمارستان روانی ایبیس

به من رای بدهید! من فرح کریمی با بیست سال سابقه فعالیت سیاسی اجتماعی وضعیت شما را در این تیمارستان بهبود خواهم داد. مرا به عنوان نماینده خود در پارلمان هلند انتخاب کنید. من از حقوق شما دفاع خواهم کرد
فرح جون از روی صندلی بیا پایین میوفتی عزیزم. بیا.. بیا یه پک از این سیگاری بزن حالت بهتر شه -
من حالم خوبه! من فقط میخواهم دنیا رو بهتر کنم...هیچکس نمیذاره من دنیا رو بهتر کنم
کی نمیذاره عزیزم؟ کی مزاحم کارت شده! دنیا رو بهتر کن الهی قربون اون چشمهای سیاه درشتت برم-
نبوی......داور....بهنود...اصلاحات....ماهواره...ماهواره....ماهواره
پرستار! پرستار! فرح باز تشنج کرد! کمک...کمک