مشکلست

 

نویسنده: ایران من

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلستیار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلستآن که در چاه زنخدانش دل بیچارگانپیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمیزهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلستمن قدم بیرون نمی​یارم نهاد از کوی دوستباش تا دیوانه گویندم همه فرزانگانآن که می​گوید نظر در صورت خوبان خطاستساربان آهسته ران کآرام جان در محملستگر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوستسعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی هر که ما را این نصیحت می​کند بی​حاصلستبامدادان روی او دیدن صباح مقبلستچون ملک محبوس در زندان چاه بابلستباز می​گویم که هر دعوی که کردم باطلستچون ز دست دوست می​گیری شفای عاجلستدوستان معذور داریدم که پایم در گلستترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلستاو همین صورت همی​بیند ز معنی غافلستچارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلستهمچنانش در میان جان شیرین منزلستلیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست